آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

کوچولوی دوست داشتنی من

شب یلدا

سلام عشق ناز مامانی. طبق معمول توخوابیدی ومن حالا میتونم واست یادداشت بذارم. امشب شب یلداست یعنی بلندترین شب سال وما طبق یه سنت قدیمی این شب رو خونه بزرگترهاجمع میشیم وکلی خوراکی میخوریم وداستان تعریف می کنیم،فال حافظ میگیریم خلاصه خیلی مراسم قشنگ توی این شب قشنگ اجرا می شه. امشب هم مامان جون وآقاجون همه مارو دعوت کردن وحسابی بهمون خوش گذشت. دایی محمد وخاله نازیلا، دایی محسن وخاله زهره، خاله فاطمه وعموحمید،خاله فرزانه وعموجمال همه اینجابودن تا تو جشن اولین شب یلدای زندگی عشق من حضور داشته باشن. فقط جای بابامحسن خالی بود که اونهم ایشالا  به زودی میاد پیشمون ...
1 دی 1392

بازگشت مامانی به وبلاگ آرتین جون

سلام عشق ناز مامان. الان که دارم واست این یادداشت رو میذارم تو مثل یه فرشته خوشگل وناز روبروی من خوابیدی وساعت ٠٠:٢٠ بامداد هجدهم آذر ماهه یعنی تو الان نه ماه وپنج روزه هستی. ببخش از اینکه خیلی دیر به سراغ وبلاگت اومدم عزیزم آخه خودت میدونی که  این روزا سرم حسابی شلوغه،هم اینکه سرکارم برگشتم وهم نگهداری از شماکارخیلی مشکلی شده آخه بابامحسن هم که پیشمون نیست.حدود دو ماه ونیم میشه که بخاظر درسش مارو تنها گذاشته ورفته خارج از کشور. حالا من وتو خدست وپامیکنی بابا ماونه آقاجون هستیم  واونها دارن واسه نگهداری از تو که الان خیلی وروجک شدی به من کمک میکنن. امشب واسه چکاپ نه ماهگیت بردمت پیش آقای دکترشیخانی.اون ازای...
18 آذر 1392